بی عنوان

ساخت وبلاگ

اگه هنوز اینجا رو میخونی بهت بگم

اون چشم ها و اون قیافه کریه المنظرت هیچ بار به سمت حقایق نگردیده.

تو احمقی. خری. خر

خاک عالم تو سرت بدبخت.

بعد این اتفاقات فکری برای اون قیافه کریهت بکن حداقل عروسی رات بدن.

در ضمن آلت تمام مذکرهای دور و برم تو حلقومت.

بی عنوان...
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 16:50

من همیشه سعی کردم خوب باشم. حتی زمانی که احتیاج داشتم دردامو بگم جک گفتم. ولی شبا یکی میاد که خفم کنه. یکی میاد که نفسم رو ببره. میاد که من از خواب بپرم، در حالی که دارم تقلا میکنم نفس بکشم. گاهی اوقات فکر میکنم اگه به بار دیگه تکرار بشه قلبم از کار میوفته.آخه لامصب فقط شبا نیست. روزام از اون بدتره. پر از مشکل. پر از ترحم و نگاه.دقت کردم معمولا حین مکالمه با آدما قوز میکنم.قیافم داغون شده و هیچی سر ذوقم نمیاره. تو سرم پر فکره. حالم خوب نیست. اصلا خوب نیستم. بی عنوان...ادامه مطلب
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 20:04

پیکان داشت. داغون ترین و فرسوده ترین پیکانی که تصور میکنی.قهوه ای. با همون پیکان میرفت عمده فروشی سیگار و دو کارتون سیگار بهمن به قیمت عمده می‌خرید. یکیشو آخر هفته ها می‌گرفت تو دستشو میبرد برای پدرش یکیشم میذاشت برای خودش. شکم زده بود. خوشحال بود. میزد رو شکمش می‌خندید می‌گفت سفته عین طبل. بازنشسته شد. میگقت من که نمیشینم خونه. می‌گفت بدم میاد عین پیرمردا بشینم تو پارک و تسبیح قر بدم. به محض بازنشستگی رفت سراغ یه کار دیگه. همین اواخر همش با دوستاش جمع میشد. همه از خودش جوون تر. تو مهمونیا کنار جوونا می‌نشست. سرزنده بود. زرنگ بود. کاری نبود که راه نندازه. قفلی نبود که باز نکنه. سود میکرد و می‌خندید. خرج نمیکرد. از خرج کردن بیزار بود. وقتیم که برای دل بچه هاش خرج میکرد، کوفت و زهرمارشون میکرد. قبل به دنیا اومدنم این خونه سیصد متری رو با جیبای خالی و قرض خرید. به خودم اومدم و دیدم داره پول جمع می‌کنه تو بانک. معمولا حقوق میرفت تو بانک و ذخیره میشد. بازم خونه خرید با پولا و چند سهم از خونه پدریشو خرید. اون خونه رو فروخت و ضرر کرد. دوباره خونه خرید. سود کرد. خیلی. بزرگ خانوادش بود. کسی جرئت نداشت رو حرفاش حرفی بزنه. قرقی مادرش بود. پنیر،شیر، پیاز، سیب زمینی، گوشت...یخچالشو پر میکرد.کارگر بی مزدش بود.تنها کارگر مادرش. چند سال بعد کار جدیدشو ول کرد. می‌گفت خسته شده. نشست تو خونه. نه تو پارک. تسبیحم دستش نبود. نشست و نشست تا یه روز پاشد که راه بره و افتاد زمین. گفتیم پاش گیر کرده لبه فرش. باز خورد زمین. گفتیم زمین کجه. کی می‌تونه زمینش بزنه؟!.. بازم خورد زمین. میگفتن نمی‌دونیم مریضیش چیه...هر کی یه علاج داد و بی نتیجه. زمین میخورد. یه بار تو دستشویی حموم یه بار تو حیاط یه بار تو کوچ بی عنوان...ادامه مطلب
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 2:58

انقدر زندگیم پر از مشکله که از در هر خونه ای رد میشم، زیر لب میگم خوش به حالتون. بی عنوان...
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 66 تاريخ : پنجشنبه 24 مهر 1399 ساعت: 23:56

منم دوست نداشتم با احساسات ملت بازی کنم 

به هزار و یک دلیل از من بهتره

ولی

ولی

دوستش ندارم و دارم صرفا تظاهر میکنم 

و از یه طرف تموم کردنش هم برام سخت شده.

بی عنوان...
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 24 مهر 1399 ساعت: 23:56

من داشتم بازیش میدادم چون حواسمو پرت میکرد

از اینکه چه قدر مشکل دور و برمه و چه روزای سختی رو دارم میگذرونم و به خودم تلقین میکنم که مشکلی نیست.

بی عنوان...
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 69 تاريخ : پنجشنبه 24 مهر 1399 ساعت: 23:56

چطوری از کسی که اول آشنایی ریدم بهش و قهر کرده و روش کراش دارم معذرت خواهی کنم؟! طوری که نفهمه دارم ازش عذرخواهی میکنم...

بی عنوان...
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 16:28

آمريکا از برجام خارج شده ديگه همين روزاس که اهالى محترم کشور   بی عنوان...ادامه مطلب
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 19 ارديبهشت 1397 ساعت: 15:16

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

بی عنوان...
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 75 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 21:51

با شقایق و مهشيد بحث کردم...رفتن کتاب مجانی برداشتن و يه کلام به من نگفتن بعدش که اومدن سر کلاس کتاباشونو با دستاشون مخفی ميکردن که مبادا من ببينم...وقتی به رفتاراى گذشته خودم فکر ميکنم از اينکه تو تابستان به خاطر اينکه مهشيد کتاب زيست نداشت کلمه کلمه نکته هايى که از کتاباى ديگه جمع کردم بودم براش توضيح ميدادم زبونم مو درميورد ولى حتى يه نکته هم جا نمينداختم از اون همه کتابايى که به شقایق قرض دادم خيلى عصبانی ميشم...چرااااا آخهههه؟!!!!!خدا چرا کتاباشونو از من که دوستشونم مخفی ميکردن...اين پيس کاريا کي وارد زتدگى ما شد؟! اينا ميخوان چى بشن در آينده؟!..بعد ميگن ريشه دزدى فساد و فحشا و بدبختي بيچارگى عدم برقرارى واکنش شيميايى بين گاز هيدروژن و اکسيژن در دماى اتاق و  سوراخ شدن لايه اوزون.و تنگ شدن لايه خارجى دراز گودال ماريانا و افزوده شدن ميزان گاز کربن مونوکسيد و گوگرد دى اکسيد جوچيه؟! پ.ن. نيومدى؟! باشه... تا تونستم ناسزا نسارت کردم ...احمق..يونجه...کاه گير  کرده در ناى گاو..گوسپنددريايى... خزنده صحرايى ...آفتاب پرست آفريقايى چشم ريز کج بی عنوان...ادامه مطلب
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnlm2000o بازدید : 69 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 21:51